۱- در عهد نامه مالک اشتر نسبت به کارگزاران خائن چنین دستور میدهد. اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و گزارش بازرسان تو هم آن خیانت را تائید کردند، به همین مقدار گواهی قناعت کرده، او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه را که از اموال در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار و خیانت کار بشمار و قلاّده بد نامی به گردنش بیفکن.
۲- هنگامی که امیر المومنین علی علیه السلام از خیانت ابن هَرمَه ( مامور بازار اهواز) اطلاع پیدا کرد، به رفاعه ( حاکم اهواز) نوشت: وقتی که نامهام به دستت رسید، فوراً ابن هرمه را از مسؤلیت بازار عزل کن. به خاطر حقوق مردم او را زندانی کن و همه را از این کار با خبر نما تا اگر شکایتی دارند بگویند. این حکم را به همه کارمندان زیر دستت گزارش کن تا نظر من را بدانند. در این کار نسبت به این هرمه نباید غفلت و کوتاهی شود والا نزد خدا هلاک خواهی شد. و من بدترین وجه تو را از کار برکنار میکنم. و تو را به خدا پناه میدهم از این که در این کار کوتاهی کنی.
۳- یکی از فرمانداران اموالی از بیت المال را نزد خود گرفته بود. خبر به امام رسید، حضرت فوراً نامهای تهدید آمیز به وی نوشتند: از خدا بترس، اموال این مردم را به سویشان بازگردان، که اگر چنین نکنی و خداوند مرا بر تو چیره سازد، با تو کاری خواهم کرد که نزد خداوند عذر خواهم داشت و با شمشیرم هرکس را با آن زدم در آتش شدو به مرادی نمیرسیدند. تا آنکه حق را از آنان بازگیرم، و باطلی را که از ستم آن دو پدید آمده نابود سازم.
۴- حضرت علی علیه السلام به منذر بن جارود فرماندار استخر به جای انجام وظیفه به تفریح و خوشگذرانی میپرداخت و سگ بازی میپردازد و برای تفریح و گردش بیرون میروی، سوگند میخورم که اگر این گزارش حقیقت داشته باشد تو را به سبب این خلافها سخت مجازات میکنم، و ابله ترین قومت بر تو برتری دارد، پس به محض اینکه نامهام را خواندی به سوی من شتاب کن.والسلام.
۵- عثمان بن حنیف فرماندار بصره از ارزشها فاصله گرفته و به اشراف و سفره رنگینشان روی آورده بود و از طبقات محروم دور مانده. امام علی علیه السلام نامه توبیخ آمیز به وی مینویسد تا عبرت همه قرار گیرد. ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره، تو را به میهمانی خویش فرا خواند و تو به سرعت به سویش شتافتی، خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند، و کاسههای پر از غذا پی در پی جلوی تو مینهادند. گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانش با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه کن در کجایی؟ و بر کدام سفره میخوری؟
۶- امیر المومنین علیه السلام از تخلفات قضات هم نمیگذشتند. پس از اینکه شریح قاضی قضاوتی کرده بود و حضرت آن را درست نمیدانست. فرمود به خدا سوگند تو را دو ماه به شهر بانقیا تبعید میکنم تا میان یهودیان قضاوت کنی.
۷- امیر المومنین علیه السلام طی نامه ای به یکی از کارگزاران خود به نام ؟؟؟؟؟ بن هبیره سیبانی که بیت المال را بین بستگان خود تقسیم کرده بود وی را به شدت مورد نکوهش قرار داد. گزارشی از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشی خدای خود را به خشم آوردی و امام خویش را نافرمانی کردی، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه و اسبهایشان گرد آورده، با ریخته شدن خونهایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند ، و تو را برگزیدند میبخشی، به خدایی که دانه را شکافت و پدیده ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد در نزد من خوار شده که زیانکارترین انسانی، آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است همه باید نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند.
۸- وظایف حاکمان، خودسازی، حضرت به کارگزاران خویش سفارش میکرد بلکه فرمان میداد
الف: مقاومت در برابر وسوسه های نفسانی و یاد مرگ برای خود سازی- امیر المومنین علی علیه السلام در ابتدای عهدنامه مالک اشتر چندین بار به او فرمان میدهد مواظب هوای نفس خود باشد و آن را در هم شکند و مالک خواسته های خویش باشد. این فرمانی است که بنده خدا علی امیر المومنین به مالک اشتر میدهد. او را به رعایت تقوا فرمان میدهد و از او میخواهد خواسته های نفسانی خویش را در هم شکند و به هنگام وسوسه ها خویشتندار باشد، زیرا نفس همواره انسان را به بدی وا میدارد. امام به شریح بن هانیفرمانده مقدمه لشگر در جنگ با معاویه میگوید هر صبح و شام خدا ترس باش و از دنیای فریبنده برنفس خویش بترس و در هیچ حالی از آن ایمن نباش. محافظ و مانع نفس خویش از هوای نفسانی باش و به هنگام خشم و غضب شکننده نفس خویش و به یاد قیامت و بازگشت به سوی پروردگارت باشی.
۳ اسفند ۱۳۹۴